شب نوشت

گاه و بی گاه

شب نوشت

گاه و بی گاه

سلام!!!
با اون همه یال و کوپال و غرور، چشاش ملتهب وسرخ شده بود
همه انسانها وقتی به این نقطه می رسند، رفتار مشترکی رو از خودشون نشون میدن.
خداحافظ

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۳ آبان ۹۵، ۱۹:۰۱ - مکاترونیک خودرو
    خیلی بده
  • ۲۰ آبان ۹۵، ۱۳:۳۴ - مجتبی مطوری
    (:

۸ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است

8

بوی شامی و کتلت از آشپزخانه می آید و من فرق این دو را نمیدانم. فقط میخواهم هرچه زودتر، یکی از آنها را ببلعم و فرقی نمی‌کند زبانم می‌سوزد یا نه.
خوشبختی یعنی اینکه هر روز از آشپزخانه‌ی خانه‌ات بوی غذا بیاید. و من همیشه خوشبختم. 


پ.ن: یکی توش سیب زمینی آب پز می‌ریزن و یکی سیب زمینی خام و رنده شده. احتمالا یکی توش گوشت داره توی اون یکی نداره. 
۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۵ ، ۱۵:۲۴
طاها

7

1- بیایید ساعت ها کنار هم بخوابیم آرام و عمیق، بدون هیچ شیطنتی. چرت میزنم اما منتظرم.

2- سه شنبه و چهارشنبه دختران خوشگل می‌شوند و نذر می‌کنند تا خوشگلی شان بر دل کسی ته نشین شود. پسران تیپ می‌زنند و در خیابان شربت و چای و خرما می‌خورند. و گاهی چشمک می‌زنند بر دلی که رسوب بسته. اما اینجا خبری نیست. 

3- هر روز قدرتمندتر می‌شوم و چه ساده می‌پذیرم که خیانت کند و ساده تر از آن میپذیرم  که در کنارش خیانت کنم. 

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۵ ، ۱۳:۰۶
طاها

6

به نوحه های محلی و اشعارشون علاقه ی بیشتری دارم. 

ترجیح میدم توی مراسمات این جوجه مداح ها شرکت نکنم به جاش یک ساعت پای منبر بشینم و آخرش پلوی نذری بخورم و خونه برگردم. 


پ.ن: هم روحانی خوب و بد داریم، هم مداح خوب و بد داریم و هم وبلاگنویس خوب و بد داریم. 

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۵ ، ۱۴:۰۲
طاها

5

1-به قول مهدی احمدی :همیشه مینیمم Min نمره های کلاس مال ما بود و اصلا نیازی نبود موقع اعلام نمره پایان ترم، بالای لیست رو نگاه کنیم. وقتی این حرفو میزد داخل آلاچیق نشسته بودیم  بهش خندیدیم

2- هوا مرتب گرم و سرد میشه درست مثل وقتی که زیر دوش آب گرم میری اولش آب گاهی سرد و گرم میشه و اینجاست که یه عدم قطعیت برات پیش میاد .... آیا امروز ساعت 3 عصر، برای رفتن به کلاس درس پیراهن همیشگی رو بپوشم یا کاپشن و بلوز؟

3- درس خوندن خیلی هنر میخواد فکر کنم از کارگری خیلی سخت تر باشه. پس این نکته رو به عنوان اصل موضوعه میپذیریم که :هیچ کاری سخت تر از درس خوندن نیست.

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۵ ، ۱۲:۰۶
طاها

4

1- جلوی لپ تاپ نشستم و زور میزنم تا مقاله رو زودتر تموم کنم اما نمیتونم هیچی بنویسم حتی یک کلمه. بی دلیل صفحات اینترنت رو بالا و پایین میکنم الکی جزوه های درسی دانلود میکنم باربط و گاهی بی ربط. 
2- از خیابون صدای دسته‌ی سینه زنی میاد یه صدای ضعیف و گنگ. دلم میخواد چند ساعتی همراه اونا راه برم اما به جاش توی اتاق نشستم و به صدای فن لپتاپ و صدای یخچال گوش میدم. خیر سرم قرار بود به کارهای عقب افتاده برسم.
3- لذت خوردن یه نارنگی سبز رنگ و ترش در آخر شب قبل از خواب. 
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۵ ، ۲۱:۰۰
طاها

3

کمی چرت میزنم ؛ کمی درس میخوانم ؛ کمی می خوابم ؛کمی درس میخوانم ؛کمی چرت میزنم ؛ کمی درس میخوانم ؛ کمی می خوابم ؛کمی درس میخوانم ؛ و این حلقه ادامه دارد...


۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۵ ، ۰۹:۵۴
طاها

2

1- دوست دارم مطالعه کنم و یاد بگیرم از تدریس تا وقتی که تبدیل به یک فعالیت تکراری نشه لذت میبرم. 

2- پرفسور سمیعی خیلی گوگولی بود. 

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۵ ، ۰۹:۳۷
طاها

1

اولین بار در بلاگفا خونه ساختم و چند سالی اونجا نوشتم اما یهویی خسته شدم و همه چی رو ترکوندم. میخوام یه کم تنها خیابون ها قدم بزنم و آدامس بجووم ودر مورد زندگیم حرف بزنم. 
و حالا اینجا مینویسم. کوتاه و کم حوصله...... صریح تر از طعم گس روزگار. 
۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۵ ، ۰۸:۴۸
طاها